در این پست و پست های آینده بهترین اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی را با ترجمه فارسی برایتان می آوریم.
اصطلاح معنا | |
Acid test |
اثبات کارامدی یک چیز. |
Actions speak louder than words |
مقصود آدم ها را از روی اعمالشان بهتر از حرف های شان می توان قضاوت کرد. |
Add insult to injury |
بیشتر کردن یک خسارت با تمسخر یا توهین؛ بدتر کردن یک موقعیت نامساعد. |
After the watershed |
زمانی که بعد از آن برنامه های تلویزیونی برای مخاطبین بزرگتر پخش می شود. |
Against the clock |
عجله کردن و داشتن زمان کم برای کامل کردن چیزی. |
Ahead of time |
چیزی که خیلی زود یا پیش از زمانی که باید رخ می دهد. |
All ears |
در انتظار توضیح. |
An arm and a leg |
خیلی گران یا پر هزینه. مقادیر زیاد پول. |
Around the clock |
در هر زمانی از روز یا شب |
Around the corner |
چیزی که به زودی اتفاق خواهد افتاد. |
As time goes by |
گذر یک لحظه به لحظه ی دیگر. |
At the drop of a hat |
بدون مکث؛ فوراً. |
Back to basics |
رویکردی که از ایده های سنتی ای که قبلاً کارامد بوده اند استفاده کند. |
Back to the drawing board |
وقتی تلاشی ناموفق است و باید همه چیز را از ابتدا شروع کرد. |
Bad apple |
فرد مشکل ساز یا نا مطلوب. |
Ball is in your court |
به تو بستگی دارد که تصمیم بگیری یا قدم بعدی را برداری. |
Barking up the wrong tree |
جستجو در جایی که فایده ای ندارد. متهم کردن کسی که تقصیری ندارد. |
Be glad to see the back of |
خوشحال بودن در زمانی که فردی می رود. |
Beat around the bush |
اجتناب از موضوع اصلی. مستقیم صحبت نکردن درباره ی مشکل. |
Beat the clock |
انجام سریع کاری پیش از آنکه خیلی دیر شود. |
Bee in one's bonnet |
داشتن ایده ای که دائماً در فکرتان است. |
Behind the times |
قدیمی بودن/رفتار کردن. |
Bells and whistles |
تعداد زیادی از ویژگی های مطلوب. |
Best of both worlds |
لذت بردن همزمان از مزایای دو چیز. |
Best thing since sliced bread |
یک اختراع یا ابتکار خوب. یک ایده یا برنامه ی خوب. |
Better late than never |
بهتر است کاری را دیر انجام دهید تا اینکه اصلاً انجامش ندهید. |
Bide one's time |
انتظار برای بهبود بیشتر، قبل از اینکه اقدامی کنید یا تصمیمی بگیرید. |
Big cheese |
فرد تأثیر گذار |
Bird in the hand is worth two in the bush |
بهتر است از آنچه دارید راضی باشد و برای داشتن چیز بهتر آن را به خطر نیاندازید. |
Bite off more than you can chew |
قبول کردن کاری که خیلی بزرگ است. |
Black and blue |
کبودی شدید. |
Black and white |
همه چیز را به صورت ساده در نظر گرفتن. همه چیز را بر اساس خوب یا بد قضاوت کردن. |
Black as night |
خیلی تاریک تا حدی که به سختی دیده می شود. |
Black eye |
کبودی در اطراف چشم. |
Black market |
جایی که کالاها به طور غیر قانونی خرید و فروش می شوند. |
Black out |
تاریک کردن از طریق خاموش کردن چراغ ها یا کم نور کردن آن ها. از دست دادن هشیاری. |
Black sheep |
فرد نادرست گروه. |
Blackball |
جدا کردن یا منع کردن کسی از اجتماع نپذیرفتن یک نفر. |
Blacklist |
راه ندادن یک نفر. |
Blackmail |
اخاذی یا گرفتن پول از یک نفر با تهدید یا استفاده از اسراشان بر علیه آنها. |
Blessing in disguise |
چیزی که خوب است اما در ابتدا اینطور به نظر نمی رسد. |
Blind date |
تعامل از پیش همهانگ شده میان افرادی که هرگز یکدیگر را ندیده اند. |
Blood red |
توصیف چیزی که رنگ قرمز تند دارد. |
Blood, sweat & tears |
چیزی که نیازمند تلاش و زحمت زیاد است. |
Blow a fuse |
نگهان عصبانی شدن؛ احتمالاً بر سر چیزی غیر منتظره |
Blow up in the face |
یک نقشه یا پروژه ای که ناگهان شکست می خورد. |
Blue blood |
از خاندان اصیل، اشراف زاده یا ثروتمند. |
Blue collar |
داشتن شغلی که کار یدی محسوب می شود. |
Blue in the face |
زیاد تلاش کردن برای برنده شدن در یک قرارداد اما معمولاً ناموفق بودن. |
Blue ribbon |
کیفیت برتر یا متفاوت. بهترین عضو یک گروه. |
Bolt from the blue |
اخبار بد غیر منتظره. |
Bookworm |
کسی که خیلی مطالعه می کند. |
Born with a silver spoon in one's mouth |
متولد شدن در یک خانواده ی ثروتمند یا متمول. |
درباره این سایت